دکتر «محمد معین» در واژهنامهی معروفش، کلمهی «هما» را این گونه معنی کرده است:
پرندهای افسانهای که به باور قدما اگر سایهاش بر سر کسی بیفتد، آن شخص سعادتمند می شود.
ایرانیان باستان، هزاران سال پیش تندیس این مرغ سعادت را بر سردر تخت جمشید ساختهاند و دربارهی آن افسانهها ساختند. حال، بندهی کمترین نیز به عنوان یک ایرانی امروزی، میخواهم دربارهی این «هما» افسانه بسازم. به نظرم هر مردی در این دنیا باید به دنبال همای خویش باشد و هما در کنار یک مذکر کامل میشود، به همین خاطر از دیرباز این نام فرخنده در زمرهی اسامی مؤنث است؛ در واقع همای مونث باید در کنار یک مذکر باشد تا پرندهی خوشبختی باشد وگرنه مثل ققنوس در تنهایی خواهد سوخت...
و به قول حضرت حافظ :
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حال در گذران عمر خود، همای خویش را در مقام خود یافتهام، البته که مدتهاست یافتهام اما دوباره به قول حافظ، این طائر خسته تاکنون کم حوصله بود و اکنون طالب سایهی میمون این هماست تا هم او را و خودش را به سعادت برساند.
حالا چند صباحی تا رسیدن بدین هما فاصله ندارم. این پرنده را از آشیانهاش به دام اندازم و با خود به سفر ماجراجوی خویش میبرم و خوشا به حالم که همای من همخانوادهی سعادت است.
میم؛ عین؛ الف
نویسنده و معلم