در این مقاله و مقالات بعدی سلسله مطالبی با موضوع مقایسه ی رویکردهای آموزشی رایج در دنیا و روش میزان منتشر می شود. منبع اصلی این مطالب، کتاب «رویکرد های آموزشی» اثر استاد ناصر یوسفی و کتاب «نگاهی بر روش میزان» اثر آقایان محمدجواد علی اکبریان و مرحوم حمیدرضا دادگسترنیا است.
در سومین یادداشت، درباره ی یک روش معروف آموزشی به نام مونته سوری گفته می شود.
بد نیست قبل از خواندن ادامه ی مقاله، نگاهی به مطالب گذشته داشته باشید :
روش مونته سوری چیست و چگونه شکل گرفت؟
نظام آموزشی مونته سوری یکی از شاخص ترین و مطرح ترین نظام های آموزشی مبتنی بر روان شناسی گشتالت است. ماریا مونته سوری که بانی آموزش این روش است از معدود کسانی بود که سرسختانه و با پایداری غیرقابل توصیفی در برابر مدارس رفتارنگر ایستاد. او که از دوران کودکی تحت فشار برنامه های خشک مدارس بود، تصمیم گرفت تا فرصت های متنوع دیگری را برای کودکان فراهم کند. او در این مسیر آموخت که نمی توان کودکان را مجبور به فراگیری اصول و یا اطلاعات کند. او معتقد بود که کودکان باید حق انتخاب داشته باشند و در انجام کارهای خود آزادی را تجربه کنند. به این منظور الگوی جدیدی را در آموزش کودکان آغاز کرد.
خانم مونته سوری در سال 1909 میلادی روش خود را در آموزش کودکان، به طور رسمی اعلام کرد و خبر فعّالیت های او خیلی زود در سطح کشور ایتالیا پخش شد. افراد سرشناس مایل بودند که فرزندان خود را به مراکز مونته سوری بسپارند.از آنجا که مونته سوری بر آزادی و استقلالدر آموزش اصرار فراوان داشت و دیدگاه های او همراه با اصلاحات اجتماعی بود، دولت فاشیستی موسولینی در جریان جنگ جهانی دوم او را به اسپانیا تبعید کرد.
در نهایت، ماریا مونته سوری پس از حضور در کشورهای مختلف در 6 مه 1992 در کشور هلند و در سن 82 سالگی درگذشت اما روشی که بنا نهاد مورد استقبال کشورها قرار گرفت و همچنان یکی از الگوهای متداول آموزش در جهان است.
بیشتر بخوانید :
مبانی آموزش در مونته سوری و اصول روشِ میزان
در حال حاضر کشور آمریکا و انگلستان از مراکز مهم برای ترویج و گسترش این الگوی آموزشی هستند. صدها مرکز آموزشی در سراسر دنیا براساس چنین الگویی کار می کنند. الگوی فعلی مونته سوری نیز همانند روش میزان در ایران، موافقان و مخالفان خاص خود را دارد. در ادامه به معرفی بیشتر الگوی مونته سوری و مقایسه ی آن با میزان پرداخته می شود:
- انگیزه های درونی
اولین نکته ای که مونته سوری به آن رسید، مسئله ی انگیزه های درونی بود. انگیزه ی درونی بیشتر به این معنی که اگر کودک یا بزرگسال حتی دارای برنامه های آموزشی هم نباشد و هیچ کس او را به کاری یا چیزی تشویق نکند، خود این فرد این شور و شوق را دارد که بیاموزد. نظریه ای که در هفتمین اصل روش میزان با نام «درونی کردن انگیزه ها» به خوبی دیده می شود. در مونته سوری، حرکت و یادگیری بدون پاداش شاخص این اصل است و در میزان علاوه بر این، مسئولیت پذیری کودک بدون تشویق و فضاسازی در این مورد بسیار اهمیت دارد.
- حل مسئله
شاید بسیاری از معلمان قبل از مونته سوری از روش حل مسئله استفاده می کردند اما مونته سوری برای اولین بار حل مسئله را به عنوان یک تکنیک معرفی کرد. درحال حاضر در بسیاری از مدارس دنیا همچون میزان هم، مربیان مسائل مختلفی را آگاهانه به وجود می آورند تا کودکان بتوانند به حلّ آن بپردازند.
- آزادی و انتخاب کودک در روند آموزش
مونته سوری به آزادی در کار و آموزش بسیار توجه داشت. کودکان در برنامه های آموزشی این مراکز، آزادی را تجربه می کنند. آزادی این امکان را به وجود می آورد تا بنوانند انتخاب های درست تری را در زندگی خود تجربه کنند، آزادانه دست به آزمایش و وارسی بزنند و درباره ی موضوعات مختلف بدون هراس گفت و گو کنند. از دیدگاه مونته سوری در یک فضای بسته و استبدادی نمی توان به کشف رسید. البته این دیدگاه منحصر به این روش نماند. سومین اصل مهم روش میزان هم به «آزادی عمل حداکثری» اختصاص دارد. در میزان علاوه بر دلایل علمی مونته سوری، شرع مقدس و آیاتی از قرآن نیز حجتی برای این اختیار و انتخاب ذکر می شود. در روش میزان این اعتقاد وجود دارد که رعایت این اصل موجب قانون مندی کودکان در آینده خواهد شد.
در هر دو روش، آزادی برای متربیان یک گستره ی بی انتها نیست و حدود آن مشخص شده است.
من می خواهم آزادی کودکان را تحقق بخشم. می خواهم آزادی را از قلمرو توقعات ایده آل به سطح عمل و به زندگی محسوس و مادی منتقل کنم. (ماریا مونته سوری)
- نظم ضرورتی برای آزادی و یا آزادی الزامی برای نظم؟
مونته سوری معتقد بود که کودکان در نظم بهتر می توانند آزادی و امنیت را تجربه کنند و بهتر می توانند مسیر اکتشاف خود را پیگیری کنند. از نگاه او، کودکان باید قوانین را رعایت کنند، به ترتیب با وسایل بازی کنند و وسایل خود را در جای همیشگی قرار دهند. روش میزان برخلاف مونته سوری، آزادی را مقدمه ای برای نظم پذیری تعریف می کند و به قوانین حداقلی اکتفا می کند.
- واقعیت و طبیعت
از دید مونته سوری هیچ ضرورتی ندارد که ما به کودکان، دنیا را غیرواقعی نشان دهیم و دنیا همان گونه که هست بهترین امکان برای معرفی است لذا در این روش از هرگونه شکل های فانتزی، داستان های غیرواقعی، پوسترهای تخیلی و... پرهیز می شود. روش میزان چنین الزامی ندارد و در پایه های مختلف مدارس میزان، داستان های تخیلی نقل می شود، نمایش های خیالی اجرا می گردد و از شکل های فانتزی هم در کارگاه های هنر استفاده می گردد.
- استفاده از وسایل کمک آموزشی
ابزار کمک آموزشی که مونته سوری طراحی کرد، ابزاری هدفمند، سازمان یافته و مرحله بندی شده است. یعنی هر وسیله یک هدف اصلی را دنبال می کند اما این انعطاف را دارد که کودک از آن استفاده های مختلف داشته باشد. ضرورت استفاده از وسایل کمک آموزشی بالطبع مونته سوری را در زمره ی گران ترین الگوهای آموزشی قرار می دهد. اگرچه در روش میزان استفاده از وسایل کمک آموزشی توصیه می شود اما ضرورتِ روش نیست.
دانش آموختگانِ مونته سوری؛ فارغ التحصیلانِ آزادی و انتخاب
نگارنده ی مطلب در جریان تحقیق درباره ی روش مونته سوری، به لیست بلندی از فارغ التحصیلان مشهور رسید که بعضی از آن ها در زمره ی کارآفرینان برتر و صاحبان استارتاپ های مشهور هستند. همچنین افرادی چون توماس ادیسون و الکساندر گراهام بل از معلمین سرشناس مدارس مونته سوری بودند. اسامی زیر تنها تعداد کمی از این دانش آموختگان است:
- گابریل گارسیا مارکز (نویسنده ی مشهور «صد سال تنهایی»)
- لُری پیج و سرگئی برین (بنیان گذاران گوگل)
- جِف بزوس (بنیان گذار سایت آمازون)
- جیمی والز (بنیان گذار ویکی پدیا)
- ......
همگی این افراد در دوران کودکی شان اصل آزادی و انتخاب را تجربه کردند. حقی که رفتارنگرها در آموزش و پرورش آگاهانه نسبت به آن بی توجه بودند و یا سعی کردند به شکل غیرواقعی موضوعی را به عنوان انتخاب تحمیل کنند. حالا این پرسش مهم مطرح می شود که چگونه این فارغ التحصیلان کارآفرین با وجود آزادی عمل در کودکی، توانسته اند مهارت آموزی کنند و به مدارج بالای اجتماعی برسند؟! مگر نه آنکه رفتارنگر ها معتقدند کودکان نمی توانند با آزادی و انتخاب مهارت بیاموزند و انسان هایی کوشا باشند !!
ان شاء الله در آینده خواهید خواند:
- رویکرد والدورفی و روشِ میزان